أَعُوْذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا
اى كسانى كه ايمان آورده ايد خدا را ياد كنيد يادى بسيار
(آيه ۴۱ سوره احزاب)
صدق الله العلي العظيم
چشمانتــ را ببند ، صداے لالايــے مي آيد... اروند دارد براي غواصان شهيدش لالايــے ميخواند... تا بشنوي دلتــ تنگــ ميشود.تنگــ بـے بـے كه مهريه اش آبـــ بود.بچه هاے يا زهرا بودند كه به آبــ زدند... دلمــ را چهــ كنم،باز بيقرار شدهـ؟؟؟ صداي لالايي مي آيد: لاے لاے اے جبهه
تصوير منتشر نشده يادآور روزهايي است كه سردار شهيد حسن شاطري در ديدار با مقام معظم رهبري، بوسهاي بر دستان ايشان زد و به يادگار و تبرك، چفيهاي ز دستان يار خود گرفت تا در سالهايي كه در غربت به سر ميبرد، نشاني ماندگار از وطن و مقام معظم رهبري داشته باشد. گفتني است سردار شاطري در مسير دمشق به بيروت به منظور انجام كارهاي ستاد بازسازي، به دست حاميان و مزدوران رژيم صهيونيستي به شهادت رسيد.
قائم مقام لشكر بود، پريد وسط آب سرد كارون و شنا كرد. زمستان بود.
از آب كه بيرون اومد، از سرما مي لرزيد،
گفتم: حاجي تو اين سرما هوس شنا كردي؟
گفت: امروز گردان ها مي آيند براي نمرين شنا، براي عمليات والفجر8 در اروندرود. خواستم قبل از آنها خودم طعم سرماي آب را چشيده باشم.
اروند، ص53
جز لبخند چيزي نگفت ...
نشسته بود ، زانوهايش را گرفته بود توي بغلش . هيچ وقت اين طوري نديده بودمش ؛ ساكت شده بود.ناراحت بودم.دلم ميخواست مثل هميشه باشد؛ وقتي مي ديديمش غصه هامان از يادمان مي رفت. گفتم « چه قدر مظلوم شده اي حاجي .»
سرش را برگرداند، فقط لب خند زد...
اصفهان ....يزد.....آب نصفيه شده.......عطش....دشمني.......لجبازي......
امروز روز پنجم است كه در محاصره آب هستيم . . .
آب را جيره بندي كرده ايم . . .
عطش همه را هلاك كرده .....
......
همه را به جز...
شهدا....
كه در انتهاي كانال خوابيده اند. . . .
ديگر شهدا تشنه نيستند . ...
فداي لب تشنه ات اي پسر فاطمه. . ...
آخرين برگ از دفترچه يادداشت يكي از شهداي گردان حنظله لشكر ۲۷ كه در كانال سوم فكه و در حين تفحص به دست آمد...