مهاجر مهاجر ........ مهاجر يك
مهاجر يك بگوشم ....
ديده بان بود . ساعت يازده ونيم شب آمده بودروي خط . گراي نقطه اي را
دادوگفت : هر چقدر آتش داريد بريزيد. بدون ملاحظه ...
چشمانم گرد شد .... گراي خودش بود .
باتعجب پرسيدم : اخوي مطمئني اشتباه نمي كني . اين كه گراي خودته ...
گفت : كماندوهاي ويژه عراقي جرات كردندآمدندجلو. اگر همين الان هرچه آتش داريد
نريزيد. تاصبح همه را قتل عام مي كنند.
اشكم در آمده بود. گفتم : وصيتي نداري ؟ گفت : همسرم شش ماهه باردار است .
بگوييد اگر من شهيد شدم به ياد حضرت زينب صبر كند ...
فرزندمان هم اگر پسرشد اسمش را بگذارد حسين ... واگر دختر زينب ...
صدها خمپاره وگلوله آن شب علي را مهاجر كردواثري از جنازه اش نماند ...
سال هفتادوپنج بود وجنازه علي بعد از ده سال آمده بود...
داشتم در جمع خانواده ي شهدا خاطره ي علي را مي گفتم كه دختري ده ساله به
سمتم دويد ...
( عمو .... عمو .... من دخترش زينب هستم ... )

بهرام بسيار جسور بود و چون مسئول آموزش نظامي دانشگاه امام حسين (ع) و مدتي هم فرمانده عمليات گيلان غرب بود به تبع هم فعال بود و هم باهوش. سعي مي‌كرد همه فوت و فن اسلحه‌ها را ياد بگيرد. اسكي رزمي را ايشان آورد در سپاه. همچنين بنيانگذار آموزش چتربازي در سپاه هم بود. هميشه مي‌گفت: دوست دارم با يك تيمي بروم عراق و براي كشتن صدام اقدام كنم و واقعا همچين آرزويي هم داشت.
بهرام شهپريان مربي چتربازي سپاه

♣
سيزده يا چهارده سالش بود
وسط عمليات يك دفعه نشست
گفتم حالا چه وقت استراحته بچه ؟
گفت بند پوتينم باز شده
ببندم راه مي افتم
هر دو تا پاش تير خورده بود
براي روحيه ما چيزي نگفته بود...

فداي لبهاي تشنه ات يا مظلوم كربلا...

فكه سرزمين لبهاي تشنه ، سرزميني كه هر قدمي در آن به راحتي برداشته نمي شود

قدمي استوار مي خواهد

اينجا اگر پايت سست باشد زمين گير مي شوي و تا ابد در خاك ساكن مي ماني

اينجاست كه مردان خدا تا پاي جان ايستاده اند .

مگر نمي داني در ان موقعيت

عراقي ها مدام با بلندگو از نيروها مي خواستند كه تسليم شوند

و بچه ها در جواب با اخرين رمق خود فرياد تكبير سر مي دادند .

گروه تفحص در بين جستجو در اين منطقه به سيم هاي تلفني رسيدند كه از خاك بيرون زده بود .

رد سيم ها را گرفتند و رسيدند به يك دسته از شهدا

كه دست وپايشان با همين سيم ها بسته شده بود و معلوم بود كه انها را زنده به گور كرده اند

اجساد مطهري هم كشف شد كه معلوم بود قبل از شهادت ، آنها را آتش زده اند .

خداوند فكه را خلق كرد تا در هر عصري كربلايي داشته باشد.

قصه مقاومت رزمنده ها در شرايط بسيار سخت جنگي و تشنگي

كربلايي ديگر را براي ايران رقم زدو در واقع اذن دخول فكه « تشنگي» است .

امير سپهبد علي صياد شيرازي (۲۳ خرداد۱۳۲۳-۲۱ فروردين۱۳۷۸) فرمانده اسبق نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي ايران و عضو شوراي عالي دفاع بوده است. وي متولد روستاي كبودگنبد شهرستان درگز استان خراسان رضوي است. او پس از ۳۲ سال خدمت در يگانهاي مختلف نيروي زميني ارتش در تهران سرانجام در بامداد ۲۱ فروردين ۱۳۷۸ به وسيله عوامل مسلح سازمان مجاهدين خلق، در پوشش رفتگر، مقابل درب منزل مسكوني‌اش واقع در تهران و در برابر ديدگان فرزندش ترور شد و به شهادت رسيد. مراسم تدفين وي با حضور مقام معظم رهبري، فرمانده كل قوا و جمعي از فرماندهان يگانهاي مختلف نيروهاي مسلح ايران و مردم برگزار شد.

امام خميني (ره) : من در ميان شما باشم يا نباشم به همه شما وصيت و سفارش مي كنم كه نگذاريد انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بيفتد، نگذاريد پيش كسوتان شهادت و خون در پيچ و خم زندگي روزمره خود به فراموشي سپرده شوند.

وصيت نامه شهيد اسماعيل ناطق باديه نشين طلبه 17 ساله كه در خرداد ماه سال 1360 به درجه رفيع شهادت نايل آمد

ان الله يحب الذين يقاتلون في سبيله صفاً كانهم بنيان مرصوص
مي‌روم به جبهه‌ي حق عليه باطل جبهه‌اي كه هميشه آرزوي آن را داشتم. جبهه‌اي كه هر دقيقه به دقيقه احتمال شهيد شدن را دارد و شهادت تنها آرزوي مسلماني است كه خود را بنده‌ي خدا مي‌داند و مي‌گويد اين جان آفريده‌ي خدا است. هم مي‌تواند او را بگيرد و هم مي‌تواند زنده بگذارد.
يحيي و يميت و يميت و يحيي زندگي روي دنيا ننگ است ولي مردن در راه خدا عزت است. ترس از مرگ داشتن و تن به ذلت دادن و تن‌پروري كردن نكبت است. موقعي كه امام حسين (ع) در گودال قتلگاه افتاده بود و لشكر كفر به خيمه‌ها حمله كرد
امام حسين (ع) فرمود: «اگر دين نداريد لااقل آزادمرد باشيد. شما با من جنگ داريد اول بياييد مرا بكشيد بعد به خيمه‌ها حمله ببريد.» ما پيرو امام حسين (ع)‌ هستيم و موقعي كه مي‌شنويم لشكر كفر به شهرهاي ما حمله كرده، ما براي احياي دين خدا مي‌رويم و بر عليه دشمن مي‌جنگيم؛‌ مي‌كشيم و كشته مي‌شويم. من كه گنهكارم و سعادت به شهادت رسيدن ندارم.
اللهم ان مغفرتك ارفي من عملي و ان رحمتك اوسع من دنبي اللهم ان كان ذنبي عندك عظيماً فعفوك اعظم من ذنبي. اگر گناه من هر چند بزرگ است ولي رحمت خدا وسيع‌تر از گناه من است. نمي‌شود نااميد از خدا شد و هر چند گنهكار باشيم، اميدواريم كه خداوند رحمت بزرگ خود را كه آرزوي هميشه‌ام بوده، به من بدهد. هر چند سعادت آن را ندارم و من مي‌روم جان خود را بدهم تا وظيفه‌ي بندگي خود را ادا بكنم.
اميدوارم اسلام پيروز و پيروزمندتر شود و اميدوارم كه لشكر اسلام بر لشكر كفر غلبه پيدا كند و اسلام در همه جا طنين‌افكن شود و من هم بتوانم به سهم خود با خون خود اين انقلاب را به پيروزي برسانم و به آرزوي خود كه شهادت است، برسم.
اميدوارم كه خدا همه‌ي مسلمين را به راه راست هدايت كند و دل‌هاي همه‌ي مسلمين را به يكديگر نزديك‌تر بگرداند و اميدوارم كه خداوند امام ما را از ما نگيرد. طول عمر امام خميني را به درازاي آفتاب دراز بگرداند. امام زمان (عج) ما را به زودي زود برساند. اميدوارم كه خداوند گناهان مومنين را ببخشد و من حقير و گنهكار را هم ببخشد و در حال توبه مرا به شهادت برساند

فتح خرمشهر فتح خاك نيست********فتح ارزش هاي اسلام است