زمان شاه بود

داشتيم با هم تو خيابون قدم مي زديم

يه خانم بي حجاب داشت جلومون راه مي رفت

فاطمه رفت جلو و بدون مقدمه ازش پرسيد: ببخشيد خانم! اسم شما چيه؟

خانم با تعجب گفت: زهرا ، چطور مگه؟

فاطمه خنديد و گفت: هر دومون هم اسم حضرت زهرائيم

بعد پرسيد: مي دوني چرا روي ماشين ها چادر مي كشن؟

خانم كه هاج و واج مونده بود ، گفت: لابد چون صاحباشون مي خوان

سرما و گرما و گرد و غبار و اينجور چيزا به ماشينشون آسيب نزنه

فاطمه گفت: آفرين! من و تو هم بنده هاي خدا هستيم ، و خدا به خاطر

علاقه ش به ما ، يه پوششي بهمون داده تا با اون از نگاه هاي نكبت بار

بعضيا حفظ بشيم و آسيبي نبينيم


... بعدها كه دوباره اون خانم رو ديدم ، محجبه شده بود.


خاطره اي از شهيده فاطمه جعفريان

منبع: كتاب كفش هاي به جا مانده در ساحل ، صفحه

**بسم الله الرحمن الرحيم**
شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)،بانوي نور و ايمان را به همه ي مسلمانان، به ويژه خواهران پاك و مومن ايران زمين،تسليت عرض مي نمايم.

 اللّهمّ صلّ علي فاطمة و أبيها و بعلها و بنيها [و السّرّ المستودع فيها] بعدد ما أحاط به علمك.

بارپروردگارا؛ درود فرست بر فاطمه و پدر بزرگوارش و همسر گرامي‌اش و فرزندان عزيزش [و آن رازي كه در وجود او به وديعه نهادي]، به تعداد آنچه دانش تو بر آن احاطه دارد.

*پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) فرمودند:
«يا فاطمة من صلى عليك غفر الله له، و الحقه بى حيث كنت من الجنة؛ اى فاطمه!
هر كس بر تو صلوات بفرستد خداوند او را مى‏آمرزد و در هر جاى بهشت كه باشم وى را به من ملحق سازد.»

*به اميد اين كه ادامه دهنده راه اين بزرگواران باشيم.
در پناه حق

امام علي (ع ) : ان العبد اذا سجد نادي ابليس :يا ويله اطاع و عصيت و سجد و ابيت

وقتي كه بنده اي  سجده كرد، ابليس فريادمي زند واي بر من ! او اطاعت كرد، ولي  من معصيت كردم ، او سجده كرد و من از اين عمل سرباز زدم .

( بحار الانور، ج ,82 ص 233 )

پيامبر (ص ) : لا يزال العبد في صلوة ما انتظر الصلوة

بنده مادام كه منتظر نماز است در حال نماز است .

( نهج الفصاحه ، ص ,527 حديث 2538 )

خدايا ! مرا از اين ستاره ها جدا مكن

سيب سرخي سر نيزه ست،دعا كن من نيز
اينچنين كال نمانم،به شهادت برسم...

هان اي شهيدان! در جوار حق تعالي آسوده خاطر باشيد ،
كه ملت شما پيروزي شما را از دست نخواهد داد

بسم رب العشق رب العالمين رب مولايم اميرالمومنين
مي نويسم اروند تو بخوان تنهايي تو بخوان يك غواص در دل آبي سرد نيمه اي از شب سرد با خدايش تنها دارد او آوايي به زير لبهايش ذكر يا فاطمه يا زهرايي...

باز هم بهار آمد ؛
و تو كنار سفره ي هفت سين نيستي ...